کات ساختارشکنانه زیر، پیشنهاداتی است برای معلمان محترم برای ارزیابی دانش آموزان محترمشان. اگر فقط تیترهای این 10 پیشنهاد را بخوانید متوجه می شوید که میزان بی شرمی در این عناوین به حدی است که شایسته است منِ معلم را به خاطر این همه بی توجهی به اصولِ نهادینه شده در ساختار آموزشی از کار بی کار کنند!

نویسنده: محمدصادق باطنی

با ورود کتاب تفکر و سواد رسانه ای به سبد آموزشی مدارس، پرسشهای زیادی برای دانش آموزان و معلمان ایجاد شد. با توجه به اینکه این کتاب نخستین سال تدریسِ خود را سپری می کند، شیوه ارزیابی از آن نیز یکی از پرسشهای رایج این روزهای معلمان سواد رسانه ای است. نکات ساختارشکنانه زیر، پیشنهاداتی است برای معلمان محترم برای ارزیابی دانش آموزان محترمشان. اگر فقط تیترهای این ۱۰ پیشنهاد را بخوانید متوجه می شوید که میزان بی شرمی در این عناوین به حدی است که شایسته است منِ معلم را به خاطر این همه بی توجهی به اصولِ نهادینه شده در ساختار آموزشی از کار بی کار کنند! ولی مطمئنا بیکار شدن من ارزشِ این ساختارشکنی را دارد! ساختارشکنی ای که عاملش خودِ آموزش و پرورش بوده است که اجازه داده است کتابِ ساختارشکنِ تفکر و سواد رسانه ای وارد مدارس کشور عزیزمان شود.

***

۱- حفظ کردن ممنوع!

رسانه را تعریف کنید؟ سواد رسانه ای را تعریف کنید؟ RFID چیست و چه کاربردهایی دارد؟ اینترنت اشیاء چیست؟ متن زیرمتن و فرامتن را تعریف کنید؟ پنجگانه سواد رسانه ای را نام ببردی؟ سونامی یا انقلاب ارتباطات بیشتر در چه زمینه هایی رشد می کنند؟ یاد گرفتنِ ……………… از مهمترین مهارتهای سواد رسانه ای است!!!! امام علی (ع) در مورد ارتباط قلب و زبان در نهج البلاغه چه فرمودند؟! چرا روباه را حیوانی مکار و حیله گر می دانیم؟! دکتر ساموئل در مورد خانواده چه می گویند؟! دکتر دیوید السون در زمینه بازنمایی خانواده چه می گویند؟!

بله حقیقت دارد؛ سوالات فوق، نمونه ای از سوالات واقعی هستند که برخی از معلمان برای امتحان ترم اول تفکر و سواد رسانه ای در سال تحصیلی جاری طراحی کرده اند. به راستی این سوالات چه تفاوتی با سوالات سایر دروس و شیوه های کهنه پیشین ارزیابی در آموزش و پرورش دارند؟ اگر کسی بخواهد به این سوالات پاسخ دهد بایست چه مهارتهایی داشته باشد؟ چگونه باید سر کلاس درس را گوش دهد و کتاب را مطالعه کند تا بتواند در آزمونی با این چنین سوالات موفق شود.

نامناسب ترین شیوه طراحی سوال برای این درس این است که در لابلای صفحات کتاب، به دنبال جملات خاص بزرگان، یا بیرون کشیدن نکات عجیب و غریب از میان تصاویر و تمرینها، یا طراحی جای خالی از خطوط کتاب باشیم. چرا که در طراحی سوالاتی از این دست، معلم صرفا تمرکز خود را بر محفوظات دانش آموزان قرار داده است، برای اینکه یک نفر بتواند فلان سوال تستی یا فلان سوالِ دارای جای خالی را پاسخ بدهد بایست خط به خط کتاب درسی را مطالعه کرده باشد. حال آنکه در سردرِ این درس نوشته شده است: «تفکر» و سواد رسانه ای. دلیل تاکید بر تفکر در این درس این است که ما قرار است در آن توان تحلیل و تفکر دانش آموز را بسنجیم، نه قوه حافظه او را. درس تفکر و سواد رسانه ای اساسا درسی مسئله محور تعریف شده، نه مثل بسیاری از دروس دیگر درسی موضوع محور. از همین رو در طراحی ارزیابی این کتاب به شدت بایست از طرح سوالاتی که به جز محفوظات از هیچ مهارت دیگری از دانش آموزان استفاده نکرده است پرهیز نمود.

۲- اگر نمی خواهید فکر کنید، نمره ای هم در کار نیست!

دانش آموزان بر اساس آنچه در طول سالهای متمادی بر آنها تحمیل شده است، ذائقه شان در سازوکار ارزیابی غلط شکل گرفته است. به نحوی که می دانند سوالات امتحانات هیچ کاری با هوش و فکر آنها ندارد. عبارت «خر زدن!» که به شوخی بین دانش آموزان رواج یافته است شاید ناخواسته معنادارترین توصیف باشد برای راه موفق شدنِ آنها در مسیر امتحانات. گویا آنها در قاعده ای نانوشته باور کرده اند که مسیر موفقیت در تحصیلاتشان به طور کامل جدا از مسیر اندیشیدن است.

اما شیوه ارزیابی شما بایست قوه عاقله دانش آموزانتان را به چالش بکشد. به عنوان مثال به جای آنکه از دانش آموزتان سوالِ پیش پا افتاده ی «رسانه چیست؟» را بپرسید، از وی سوال کنید، «امروز که به خانه می روید در خیابان ۳ پیام از لباسهای عابرین پیاده برای من بنویسید و جلسه بعد بیاورید.» پس از آنکه دانش آموز این سوال را پاسخ داد از او بپرسید: «آیا لباس هم می تواند رسانه باشد؟».

یا مثلا به دانش آموزتان یک کتاب بدهید و به او بگویید کتاب را بخواند و آن را در پنج محور خلاصه کند. بعد ان ۵ محور را در ۵ جمله خلاصه کند. بعد آن ۵ جمله را در ۵ کلمه خلاصه کند و در آخر کلِ آن فصل را در یک کلمه به شما تحویل دهد و به این طریق فکر او را تماماً در کلاستان به کار بگیرید. به همین دلیل است که اساسا نباید بشود برای آزمون این درس کلید طراحی کرد. چرا که پاسخهای این آزمون مانند نظام فکری دانش آموزان متفاوت است و ممکن است به ازای هر دانش آموز پاسخی متفاوت برای سوالاتتان داشته باشید. خلاصه اینکه بگذارید دانش آموزانتان این تجربه شیرین و سخت را پشت سر بگذارند؛ اینکه در درس تفکر و سواد رسانه ای اگر فکر نکنی نمره ای هم در کار نیست، حافظه تان را پشتِ درِ کلاس سواد رسانه ای بگذارید و با تفکرتان وارد این کلاس شوید!

۳- این آزمون کتاب باز است و همراه داشتن برگه تقلب آزاد است!

در راستای آنچه پیش از این گفته شد، یکی از راههای سنجش هوش و تفکر دانش آموزان این است که به آنها بگویید می توانند سر جلسه آزمون با خودشان کتاب به همراه داشته باشند، یا مثلا می توانند پیش از آزمون در برگه ای هرچه دلشان می خواهد تقلب بنویسند و با خود به همراه بیاورند.

یا حتی می توانید در سر آزمون به آنها آدرس بدهید که برای پاسخ به این سوال به مطالب کدام بخش از کتاب باید تسلط داشته باشند. در واقع شما می توانید در عمل به دانش آموزانتان بقبولانید که حتی اگر خودِ کتاب یا هر منبع کمک آموزشی دیگری هم همراه داشته باشند باز هم نمی توانند با تکیه بر کتاب از پسِ این آزمون بر بیایند. همانطور که در صحنه عمل و مواجهه با رسانه ها، همراه داشتن هیچ کتابی چاره ساز نیست. مهمترین ابزار مخاطب رسانه قوه تفکر اوست، اینکه بتواند در مواجهه با یک پیام رسانه ای درست بیاندیشد، درست عکس العمل نشان دهد، درست تصمیم بگیرد و درست انتخاب بکند. این ماجرا بایست سر آزمون هم اتفاق بیافتد.

در واقع شما بایست سر جلسه آزمون موقعیتی موثر برای دانش آموزتان پدید بیاورید. مثلا برای او یک فیلم پخش کنید و همانجا از او بپرسید این پیام تبلیغاتی در زیرمتن خود از چه فنونی برای اقناع مخاطب استفاده کرده است؟ سریع هم به او آدرس بدهید که فلان جای کتاب فنون اقناع را نام برده است، اصلا مهم نیست که تو این فنون را حفظ باشی، فقط کافی است بتوانی تشخیص بدهی که فن مورد استفاده در این تبلیغ کدامیک بوده است.

۴- با هم پاسخ بدهید و با هم نمره بگیرید!

یکی دیگر از راههای ارزیابی، ارزیابی گروهی است، همواره یکی از بهترین راههای یافتن پاسخ یک سوال یا کشفِ یک اصل مباحثه است. در واقع ما با به اشتراک گذاشتن نظراتمان با دیگران، اندیشه مان را کامل می کنیم و با استفاده از نظر دیگران ایرادات نظراتمان را برطرف می نماییم. شما هم می توانید برای سنجش دانش آموزانتان آنها را به چند گروه تقسیم کنید و به آنها تکالیف گروهی بدهید.

مثلا به یک گروه دانش آموزی، ۱۰ تیتر خبری بدهید و از آنها بخواهید برای هفته بعد یا برای پایان ترم، یک «نیم تای» بالای روزنامه طراحی کنند. در آنجا اخبار را اهم و مهم کنند، تیتر، روتیتر و خلاصه خبر تنظیم کنند و عکسها را در صفحه اول روزنامه شان ضریب بدهند. مطمئنا دانش آموزان بدون هیچ علم و آگاهی از اصول روزنامه نگاری، با این تکلیف گروهی و جدال کردن بر سر چینش اخبار، به طور عملی و غریزی دروازه بانی خبر را تجربه می کنند و بدون حتی مطالعه یک خط خبرنگاری، با اصول خبرنگاری به طور عملی آشنا می شوند. مهمتر آنکه همه این اتفاقات را در بستر فعالیت گروهی و با تجربه خرد جمعی به دست می آورند.

۵- پاسخ را ول کنید، سوال و راه حل را کشف کنید!

دو سوال زیر را ببینید:

سوال اول- کلیشه را تعریف کنید و دو نمونه کلیشه برای دو مفهومِ «بستنی» و «داعش» بیان کنید.

سوال دوم- از شنیدنِ …………. های زیر، یاد چه چیزی یا چه کسی می افتید؟! جای خالیِ سوال را با چه کلمه ای می شود پر کرد؟ ……………

الف) تابستان + شیرین + یخ ——> ………         ب) پرچم سیاه + انتحاری + الله اکبر ——> ………

هر دو سوالِ فوق به مفهوم «کلیشه سازی» در رسانه ها می پردازند. اما این دو رویکرد به طراحی سوال چه تفاوتی با یکدیگر دارند؟

در آموزشِ یک موضوع همواره با یک سه گانه مواجهیم: ۱- سوال، ۲- اصول و راه حل، ۳- پاسخ

در نحوه آموزش و ارزیابیِ ما معمولا این اتفاق می افتد: فردی که مورد ارزیابی قرار می گیرد با سوال ما مواجه می شود، راه حل و اصول موردنیاز برای پاسخگویی به این سوال را هم قبلا یاد گرفته و حفظ کرده است، حال بایست از طریق اصولی که می داند به «پاسخ» سوالی که از او پرسیده ایم دست یابد. شیوه ای مرسوم و جا افتاده که هم برای ارزیاب و هم برای افراد مورد ارزیابی به عادت و رسم تبدیل شده است.

اما در شیوه آموزش و ارزیابیِ «اکتشافی» اتفاقی که می افتد این است که از سه عنصر فوق، به جای آنکه عنصر پاسخ حذف شود، یکی از دو عنصرِ سوال یا راه حل حذف می شود. به این ترتیب، مخاطب بایست خودش از روی پاسخ، راه حل یا سوال را کشف نماید.

همانطور که در دو سوال نخست می بینید. در سوال اول، سوال و اصول مشخص است و مخاطب بایست پاسخ را در قالب تعریف کلیشه و دو مثال برای آن بنویسد. اما در مورد دوم، اصول نامشخص است و به جای آن با پاسخ و سوال مواجهیم، اینجاست که مخاطب بایست خودش اصول را که همان کلیشه سازی باشد از میان پاسخها و سوالات کشف نماید. همچنین در گزینه های الف و ب از سوال دوم، دو عنصر حذف شده، یعنی ما به مخاطب فقط سه کلمه به دانش آموز به عنوان راه حل داده ایم، اما او هم باید پاسخ را خودش پیدا بکند و هم باید بخش جا افتاده از سوال را خودش تشخیص بدهد. امری که به شدت در ارتقای توان تفکر و تحلیل دانش آموز موثر است و می تواند با به چالش کشیدن حفظیاتِ مخاطب فرآیند یادگیری سواد رسانه ای را در او شتاب دهد و اینکه ما چیزی را که خودمان کشف کرده باشیم به این سادگی ها از دست نمی دهیم!

۶- بارم بندی نداریم، هرچه پاسخِ باکیفیت تر نمره ی بیشتر!

همیشه یکی از استرسهای دانش آموزان سر جلسه آزمون، مواجهه با بارم سوالات است. اینکه معلم ۲۰ نمره خود را نیم نمره نیم نمره بین جاهای خالی، سوالات تستی و پاسخهای تک کلمه ای تقسیم کرده است و دانش آموز با بلد نبودن هر سوال مطمئن است که نیم نمره نیم نمره از نمره اش کاسته شده است.

در صورتیکه شما در درس تفکر و سواد رسانه ای می توانید یا اساسا بارم بندی را از منظر چشمان دانش آموزان پاک کنید، یا بارمهای خود را درشت تر کنید، مثلا کل ۲۰ نمره تان را به ۴ یا نهایتا ۵ قسمت تقسیم کنید. مثلا ۵ نمره برای یک مجموعه سوال اختصاص دهید و به دانش آموزتان بگویید که کیفیت پاسخگویی اش به یک سوال می تواند نمره های از دست داده اش در سوالات دیگر را هم جبران بکند. خلاصه اینکه به جای درگیر کردن ذهن دانش آموز با کمیت ارزیابی، ذهن او را درگیر کیفیت سوالات بکنید و سعی بکنید پاسخهایی با کیفیت از او دریافت نمایید.

۷- به عمل کار برآید به سخندانی نیست!

همانطور که در مورد ۴ توضیح داده شد یکی از مهمترین راههای ارزیابی یادگیری دانش آموزان فراهم کردن شرایط برای تولید است. وقتی دانش آموز خودش تولید می کند در واقع به صورت عملی مباحث نظری را یاد می گیرد. این تولیدات از تاسیس یک کانال تلگرامی با تولید محتوا در موضوع سواد رسانه ای می تواند باشد تا بستن یک صفحه هفته نامه، تولید یک مستند کوتاه، تولید یک مجموعه عکس، نوشتن یک فیلمنامه کوتاه. این موارد می تواند بخش مهمی از نمره پایان ی دانش آموزان باشد و بسته به توانمندی معلم آنها را از موضع مصرف کننده به موضع تولیدکننده پیام تغییر دهد که این عالی ترین سطح سواد رسانه ای است.

۸- سوال از شما نمره از من!

می گویند نیمی از فهمیدن یک موضوع، پرسیدن سوالات خوب راجع به آن است. شما هم می توانید فهمیدن دانش آموزانتان را از این طریق بررسی کنید. مثلا یک پیشنهاد جذاب این است که پیش از رسیدن به ایام امتحانات از بچه ها بخواهید خودشان سوالات پایان ترم را طراحی کنند، مثلا از آنها بخواهید برای روز آزمون با خود یک برگه سوال به همراه بیاورند که پاسخهایشان را هم خودشان در آن نوشته اند، یا پیش از آزمون از آنها بخواهید که تعدادی سوال برای آزمون پایان ترم پیشنهاد بدهند، سپس به بهترین سوالات نمره اختصاص بدهید و در آزمون هم از آنها استفاده کنید. خلاصه اینکه دانش آموزاتان را تحریک کنید تا برای این درس سوالاتی خوب در ذهنشان داشته باشند که این موضوع خود نیمی از مسیر یادگیری است.

۹- اینجا همه چیز با هم ترکیب شده است!

یکی از مهمترین نکات در آموزش سواد رسانه ای این است که برخی مباحث نسبت به برخی دیگر عمومیت بیشتری دارند و ترکیبی از مباحث می تواند شما را در داشتن سواد رسانه ای یاری کند. مثلا مبحثِ «متن، فرامتن و زیرمتن» بحثی عام است که بسیاری از مباحث را می تواند در ذیل خود قرار دهد. در واقع شما در مواجهه با هر متن رسانه ای، می توانید آن را در این سه لایه مورد تحلیل قرار دهید. حال اگر این متن یک خبر باشد، شما می توانید ارزشهای خبری را در زیرمتنِ آن جستجو کنید؛ یا اگر این متن یک تبلیغ باشد، شما می توانید فنون اقناع را در فرامتنِ آن بررسی کنید. فلذا قرار نیست در ارزیابی مباحث شما سوالات را از هم جدا کنید، بلکه اتفاقا برای فهم بهتر دانش آموز صلاح در ترکیب مباحث است.

مثلا به جای آنکه بپرسید «متن، زیرمتن و فرامتن در این تبلیغ چیست؟» از دانش آموز بخواهید که تکنیکهای اقناع که در زیر متن این تبلیغ به کار رفته است یا کلیشه هایی که در متن آن مورد استفاده قرار گرفته یا بازنماییِ خاصی که فرامتن آن به مخاطب القا می کند را برای شما توضیح دهد. اینگونه به او فهمانده اید که این مباحث در زنجیره ای به یکدیگر مرتبط شده اند و مرزبندی خاصی بین آنها وجود ندارد.

۱۰- از مصرف کننده بودن خسته نشده اید؟!
دهمین پیشنهاد را خودتان در جای خالی فوق بنویسید! و یادتان نرود که اساسا فردِ با سواد در مواجهه با رسانه ها بایست آهسته آهسته خود را از موضع مصرف کننده ای منفعل به مصرف کننده ای فعال و هوشمند تغییر موضع دهد و زمانی می شود او را یک فرد باسوادِ واقعی نامید که وارد حوزه تولید شود. اگر ما معلمها خودمان یک مصرف کننده منفعل باشیم، چگونه می خواهیم دانش آموزانمان را به سمت تبدیل شدن به تولیدکننده ای خلاق در مواجهه با رسانه ها گرایش دهیم. وقتی کل تخصص ما «کپی پیست» و «فوروارد کردن» باشد، دیگر چه انتظاری می شود از دانش آموزانمان داشت؟

پس بیاید پیش از هرچیز ارزیابی را از خودمان آغاز کنیم؛ برای خودمان آزمونی طراحی کنیم و ببینیم خودمان چقدر سوادِ دیدن و شنیدن داریم…


منبع:http://ayenehschool.ir